Web Analytics Made Easy - Statcounter

ماهان نوروزپور: پروکلوس یکی از چهره‌های درخشان فلسفۀ نوافلاطونی است که قریب پنجاه سال جانشین افلاطون و رئیس آکادمی‌ آتن بود. وی سهمی بسزا در انتقال فلسفۀ یونانی به عالم اسلام و مسیحیت ایفا کرد و یکی از مهم‌ترین آثار او، اصول الهیات، با عنوان «خیر محض» به عربی ترجمه شده است که به گفتۀ بسیاری تأثیری ژرف بر فلسفۀ اسلامی گذاشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اخیراً امیرحسین ساکت، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی که چند سالی است به تدریس و تحقیق در حوزۀ یونان و قرون وسطی مشغول است، اصول الهیات را مستقیماً از یونانی به فارسی ترجمه کرده است. با این استاد فلسفه دربارۀ ترجمۀ این کتاب گفتگو کردیم:

در ترجمۀ این اثر چه نکاتی را بیش از همه مد نظر داشته‌اید؟

من در ترجمۀ این رساله بیش از هرچیز به حفظ سبک مؤلف و وحدت اصطلاحات او ملتزم بوده‌ام. اصول الهیات متنی به غایت دشوار و دقیق و بری از هرگونه زینت و لطافت است. همه‌چیز تابع قواعد استنتاج منطقی است و مجال سخن‌پردازی و اظهار فضل نیست. حتی دشوارترین موضوعات فقط یک بار و در نهایت ایجاز بیان می‌شود و بر خواننده است که در صورت نیاز بازگردد و مطلب را دوباره بخواند. مسلماً چنین متنی چندان مطبوع خوانندۀ فارسی که زبانی نرم و لطیف و متنی با آهنگ آهسته را ترجیح می‌دهد، نیست. اما من به سبک مؤلف ملتزم مانده‌ام و از هرگونه تلطیف آن خودداری کرده‌ام. با اندکی ذوق و هنر می‌توان متن را بسیار بهتر از این ترجمه کرد، اما در آن صورت از سبکی که مؤلف آگاهانه و عامدانه انتخاب کرده است، دور خواهیم شد.

مسئلۀ دیگری که مد نظر داشته‌ام، وحدت اصطلاح است، یعنی انتخاب معادل واحد در برابر هر اصطلاح و التزام به آن در سراسر متن. بی‌توجهی به این نکته یکی از عیوب اصلی ترجمه‌های فارسی به خصوص در موضوع فلسفۀ یونان و قرون وسطا است. این شرط در بسیاری از ترجمه‌های فارسی از جمله در آثار مرحوم لطفی یا در ترجمۀ کتاب مقدس اصلاً رعایت نشده است. مثلاً کلمۀ κυριος، از القاب عیسی مسیح، در ترجمه‌های انگلیسی کتاب مقدس تقریباً همه‌جا به Lord و در ترجمه‌های آلمانی به Herr ترجمه شده است و بعید می‌دانم استثنائی پیدا شود. اما همین کلمه در ترجمۀ قدیم کتاب مقدس، که تازه از نظر من بهترین است، با چند معادل مختلف از جمله «خداوندگار» و «سرور» و «مولی» و «آقا» و ... ترجمه شده است. احتمالاً مترجم فارسی این را شرط فصاحت و نشانۀ تسلط بر زبان می‌داند، اما این تشتت از دقت متن می‌کاهد و استفادۀ علمی از ترجمۀ فارسی را ناممکن می‌سازد. بخش عمده‌ای از تحقیقات علوم انسانی مبتنی بر اصطلاحات و مطالعۀ معنا و تطور آنها در متن است و این بی‌توجهی استفادۀ علمی از ترجمه‌های فارسی را دشوار و ای‌بسا ناممکن خواهد ساخت.

آیا تمایل فارسی‌زبانان به نثر لطیف و آرایه‌های ادبی در یک متن علمی را عیب تلقی می‌کنید؟

فارسی زبانی لطیف و شاعرانه است و الحق کمتر زبانی از این حیث با آن برابری می‌کند. شاید به همین سبب شعر و عرفان و ادبیات در این زبان به مراتب بیش از مضامین علمی اقبال داشته است و متأسفانه شاید به همین علت گاهی فصاحت و زبان‌آوری بیش از محتوا و خلق معانی محل توجه نویسندگان بوده است. فارسی‌زبانان، صرف نظر از موضوع بحث، حتی الامکان ادیبانه و شاعرانه می‌نویسند و گویی این را شرط تفکر می‌شمارند. بی‌سبب نیست که تقریباً همۀ مشاهیر و علمای ما در کنار تتبعات علمی اشعاری سروده‌اند و از ابن سینا تا خیام و علامه طباطبایی کمتر فیلسوف و متفکری است که لااقل چند بیتی از او به جای نمانده باشد. از حاجی سبزواری بگذریم که کل فلسفۀ خود را به نظم کشیده است و نمونه‌ای عجیب از شعر فلسفی به یادگار گذاشته است. قصد قضاوت ندارم و اساساً قضاوت دربارۀ فرهنگ و زبان بی‌معنا است. هر زبانی خصوصیاتی دارد که خاص آن است و لزوماً با دیگر زبان‌ها قابل قیاس نیست. مهم آن است که به این خصوصیت زبان خود واقف باشیم و در صورت امکان و لزوم بتوانیم آن را حفظ یا تعدیل کنیم.

از هنر ایرانی مثالی بزنم. گفته‌اند که در نگارگری دورنما یا به اصطلاح پرسپکتیو وجود ندارد. جزئیات آن را نمی‌دانم، اما قدر مسلم نیاکان ما جهان را این‌گونه می‌دیده‌اند و تصویر می‌کرده‌اند و خواه ناخواه ما نیز تحت تأثیر این نگاه خواهیم بود. یا دربارۀ موسیقی ایرانی گفته‌اند که برخلاف موسیقی غربی به هارمونی توجه ندارد. اینها لزوماً عیب نیست، خصوصیات هنر ماست و مهم این است که آنها را بشناسیم و در صورت لزوم و در حد امکان در آن تجدید نظر کنیم. باید قابلیت‌ها و محدودیت‌ها را شناخت و در خلق آثار جدید همواره در نظر داشت. فارسی نیز چنین است. نیاکان ما همه‌چیز را شاعرانه و عارفانه (یا هر خصوصیت دیگری که به آن نسبت دهیم) دیده‌اند و این‌گونه وصف کرده‌اند. نه باید در جهان آنان محبوس ماند و نه باید آن را برای همیشه ترک کرد. ابداع یا تقلید از نمونه‌های بزرگ جهانی و آزمودن شیوه‌های نوین خوب و حتی لازم است و هر نسلی باید به اقتضاء نیازهای خود سبک‌های تازه‌ای را بیازماید، اما همیشه باید نگاهی هم به گذشته و سنت داشت.

امیرحسین ساکت

آیا فارسی را در قیاس با دیگر زبان‌های اروپایی در خلق و انتقال مفاهیم فلسفی توانمند می‌دانید؟

البته. مهم‌ترین متون فلسفی و علمی به زبان فارسی تألیف و ترجمه شده و از این رو در قابلیت فارسی تردید ندارم. اما گذشته از قابلیت‌های فنی و مهم‌تر از آن نحوۀ استفادۀ ما از زبان است. به نظر می‌رسد که فارسی در خلق مضامین شاعرانه و عرفانی توانمندتر است و لااقل بخش اعظم مکتوبات فارسی در این موضوعات بوده است. یک علت آن است که ما زبان خود را بیشتر در خلق تصاویر و تعابیر شاعرانه و عرفانی بکار برده‌ایم تا در طرح مباحث علمی و در نتیجه فارسی از این حیث توانمندتر شده است. ما به علل گوناگون از همۀ امکانات فارسی استفاده نکرده‌ایم و شاید در این کار بی‌تقصیر باشیم.

جبری اجتماعی بر زبان حاکم است که گویندگان را پیشاپیش در مسیری معین هدایت می‌کند. به قول ژک لکان زبان «دیگری بزرگ» است و هیچ‌کس مالک آن نیست. از لحاظ فنی تقریباً ترجمۀ هر مطلبی به فارسی ممکن است و فارسی از این لحاظ ضعف بزرگی ندارد. اما امکانات فنی و زبانی تنها شرط ترجمه نیست و نمی‌توان هر کلمه یا عبارتی را به دلخواه و بی‌اعتنا به سابقۀ زبانی یا انتظارات مخاطب ترجمه کرد. من می‌توانم از امروز به جای «آسمان» بگویم «ریسمان» و به جای «ریسمان» بگویم «آسمان»، اما تضمینی وجود ندارد که جامعه آن را بپذیرد و در این صورت کوشش من بیهوده است. استاد پیشکسوت، شمس الدین ادیب سلطانی، می‌تواند «دیالکتیک» را به «دویچمگوییک» ترجمه کند و این معادل از لحاظ فنی کاملاً درست باشد، اما نمی‌توان انتظار داشت که خوانندگان از آن استقبال کنند. زبان پدیده‌ای اجتماعی است و چنانکه ویتگنشتاین می‌گوید زبان خصوصی وجود ندارد. استفادۀ خودسرانه از زبان و غفلت از ابعاد اجتماعی آن موجب سقوط در ورطۀ زبان خصوصی و بی‌معنایی است. قوانین زبان محدود به قواعد دستور نیست، بلکه نوع استفاده از زبان، اعم از انتخاب محتوا و بیان و مخاطب و ... نیز تابع قوانینی نانوشته است که عدول از آنها سبب طرد سخن و نوشته از عرصۀ زبان و جامعه خواهد شد. واژه‌ها و مصوبات فرهنگستان نیز از این قاعده مستثنی نیست. آیا تاکنون از خود پرسیده‌اید که چرا واژۀ «رایانه» بعد از گذشت سال‌ها هنوز پذیرفته نشده، اما «یارانه» خیلی زود پذیرفته شد؟!

فارسی بزرگ‌ترین میراث نیاکان ما است، اما متأسفانه ما وارثان شایسته‌ای نبوده‌ایم و نسل جدید قادر به استفاده از امکانات این زبان نیست. تدریس زبان در دانشگاه یک تجربۀ دردناک است. دانشجویان ما که قشر فرهیخته و آینده‌سازان جامعه به شمار می‌آیند، اصلاً فارسی بلد نیستند. حتی اگر معنای عبارت لاتین را بفهمند، گاهی جملات فارسی آنان مطلقاً بی‌معنا است و شگفتا که خود متوجه آن نیستند. در جلسات درس وقت زیادی را صرف تحلیل جملاتی می‌کنم که به عقیدۀ من نه تنها نادرست، بلکه بی‌معنا است، اما دانشجویان به ندرت قانع می‌شوند و عقیده دارند که بنده مته به خشخاش می‌گذارم. مثلاً گاهی فرقی میان «زیرا» و «بنابراین» نمی‌بینند و جایز می‌دانند که اینها را به جای یکدیگر به کار ببرند و فقط با توضیح و مثال‌های متعدد شاید بتوان بعضی از آنان را قانع کرد که «زیرا» بیان سبب و «بنابراین» بیان نتیجه است و لذا این‌دو با یکدیگر فرق دارد. کاش می‌شد ترهات برخی از دانشجویان را در کتابچه‌ای منتشر کنم تا نشانه‌ای از انحطاط زبان ما و هشداری به دوستداران ایران و فرهنگ آن باشد. زبان آخرین سنگر فرهنگ است و روزی که این سنگر سقوط کند، پایان آن فرهنگ نزدیک است.

بیشتر بخوانید: آسیب شناسی فلسفه‌خوانی به روایت حمید اسکندری دو اختر تابناک سپهر فلسفی تاریخ‌سازان یونان

شما در جلسات درس و مصاحبه‌ها همواره بر مطالعۀ متن فیلسوفان به زبان اصلی تاکید می‌کنید. در این صورت آیا ترجمۀ آثاری مانند اصول الهیات به فارسی نقض غرض نیست و با تشویق دانشجویان به مطالعۀ متون به زبان اصلی منافات ندارد؟

نکتۀ ظریفی است. شاید این دربارۀ کتاب‌های عمومی کمابیش درست باشد، اما دربارۀ کتاب‌های کلاسیک و تخصصی هرگز چنین نیست. همان‌طور که گفتید، عموم خوانندگان اصلاً مخاطب این آثار نیستند و محققان و متخصصان نیز باید آنها را به زبان اصلی بخوانند. اما توجه کنید که تنها انگیزۀ مترجم از ترجمۀ یک کتاب معرفی آن به خوانندگان نیست، بلکه هدف اصلی تقویت زبان و تحکیم بنیادهای آن است. غنا و کمال یک زبان تا اندازۀ ‌زیادی به وسعت و استحکام مکتوبات آن زبان، اعم از تألیف و ترجمه، بستگی دارد. شاهکارهای ادبیات فارسی ستون‌های استواری است که قرن‌ها زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را از تندباد حوادث حفظ کرده و مانع از زوال آن شده است. اگر فرهنگ و تمدن ما در وانفسای کنونی هنوز استوار ایستاده و فرو نریخته است، به یمن نام فردوسی و سعدی و به برکت ابن سینا و سهروردی‌ها است. مسلماً این رسالت تاریخی به پایان نرسیده و هر نسلی وظیفه دارد خشتی بر این بنای کهن بنهد و هر متن جدیدی برگی زرین به این دفتر خواهد افزود.

گفتید که وقتی ترجمۀ عربی اصول الهیات را خوانید به درک یکی از اصطلاحات فلسفی پروکلوس نزدیک‌تر شدید. سید حسین نصر هم در کتاب در جستجوی امر قدسی می‌گوید که وقتی ارسطو را از ترجمۀ قدیم عربی خواند، بهتر به مقصود او پی برد. با این اوصاف آیا قبول دارید که مترجم کاملاً منفعل نیست و چیزی به متن می‌افزاید؟ و چه‌بسا خواننده از ترجمۀ فارسی به درکی از موضوع برسد که در زبان اصلی ممکن نبود؟

درست است. زیرا متن عربی واسطه‌ای میان ارسطوی یونانی و فلسفۀ اسلامی است که آقای نصر به آن تعلق دارد و مانند یک کاتالیزور عمل کرده است. مفهوم مطلقاً جدید را نمی‌توان شناخت. به قول افلاطون شناخت یادآوری است، زیرا اساساً شناخت هر مجهول و هر معنای جدید، تنها پس از تطبیق آن با معلومات قبلی میسر می‌شود. مادام که مجهولی به هیچ‌یک از معلومات قبلی ما شباهت نداشته باشد، آن را نخواهیم شناخت و تنها زمانی آن را می‌شناسیم که به شباهت آن با آنچه قبلاً می‌شناخته‌ایم، پی ببریم. فرهنگ همان چیزی است که پیشاپیش می‌شناسیم و هر مفهوم جدیدی را باید با آن بسنجیم و تطبیق دهیم. این اصل دربارۀ ترجمه نیز صدق می‌کند. ترجمه انتقال یک متن از فرهنگ و زبانی به فرهنگ و زبانی دیگر است. اگر مفاهیم مندرج در آن هیچ نظیری در زبان مقصد نداشته باشد یا به نحوی نتوان آنها را با یکدیگر مقایسه کرد، کوشش مترجم بیهوده خواهد بود و خوانندگان از ترجمۀ او چیزی نخواهند فهمید. اما از افراط و تفریط باید حذر کرد، زیرا همچنان‌که افراط در ساختارهای زبان مبداء موجب امتناع ترجمه و متنی بی‌معنا می‌شود، افراط در زبان مقصد نیز به تکرار مکررات و جمود و انزوای فرهنگی می‌انجامد.

آیا در ترجمۀ این متن به مفهوم یا تعبیری برخورده‌اید که معادلی مناسب و مصطلح در فارسی نداشته باشد؟

بله، در این سال‌هایی که با آثار پروکلوس و فلسفه‌های نوافلاطونی کلنجار می‌روم سه اصطلاح بیش از همه مرا مستأصل کرده بود که معادل مناسبی برای آنها نمی‌یافتم. کلمات participant و participated و unparticipated که به ترتیب معادل μετεχον و μετεχόμενον و ἀμέθεκτον در یونانی است، هرسه از یک ریشه است و با موضوع بهره‌مندی افراد از مثال افلاطونی ارتباط دارد. participation را در گذشته به «شرکت» و امروزه بیشتر به «بهره‌مندی» ترجمه می‌کنند، اما ساخت هرسه اصطلاح از هیچ‌یک از این دو ریشه آسان نیست. پیش از آن در ترجمۀ عربی خیر محض بارها به مشتقاتی از کلمۀ «مستفید» برخورده بودم و درک درستی از معنای آنها نداشتم. در تطبیق متن یونانی با ترجمۀ عربی متوجه شدم که «مستفید» و «مستفاد» و «غیرمستفاد» در حقیقت معادل‌های دقیقی است که اسحاق در برابر اصطلاحات مذکور ساخته و من هم با کمال خرسندی از آنها استفاده کردم. جالب اینکه اصطلاح «عقل مستفاد» را همیشه در متون فلسفۀ اسلامی می‌خواندیم، اما معنای دقیق و سابقۀ نوافلاطونی آن را نمی‌دانستیم.

μετεχον

participant

مستفید

μετεχόμενον

participated

مستفاد

ἀμέθεκτον

unparticipated

غیرِمستفاد

آیا خود هیچ اصطلاح جدیدی وضع نکرده‌اید؟

من هیچ تمایلی به وضع اصطلاح جدید ندارم و مادام که معادلی در زبان فارسی و سنت فلسفۀ اسلامی بیابم، از آن استفاده خواهم کرد، اما گاهی معادل مناسبی یافت نمی‌شود. sympathy و صورت یونانی آن συμπάθεια یکی از آنها است. پیشوند συν به معنای «هم» و πάθος به معنای «انفعال» است. sympathy بر ارتباط میان افراد یا اشیائی دلالت می‌کند که اگرچه در تماس مستقیم و مجاور یکدیگر نیستند، انفعالات و به عبارتی دیگر احوال مشترک و همانند دارند. در مناسبات عاطفی و انسانی می‌توان آن را «همدلی» ترجمه کرد، اما در فلسفۀ پروکلوس این ارتباطی اسرارآمیز میان تمام اجزای عالم است و اجزای عالم همانند افراد بشر با یکدیگر پیوند دارند. با این توضیحات من اصطلاح هم‌انگیختگی را ساختم و امیدوارم که مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود.

συμπάθεια

sympathy

همانگیختگی

συμπαθής

sympathetic

هم‌انگیخته

ἀσυμπαυής

without sympathy

ناهم‌انگیخته

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1791841

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: کتاب یونان فلسفه زبان فارسی فلسفۀ اسلامی اصول الهیات ترجمه شده زبان اصلی بی معنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۷۱۸۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ستاد خبری سی‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، طالب آذرخش شاعر ملی تاجیکستان (با تخلص آذرخش) و سردبیر نشریه «پیام سغد» است. تاکنون به قلم او کتاب‌های بسیاری به خط سیریلیک در تاجیکستان منتشر شده است. اثری هم به نام «دیوان عشق» به خط فارسی و سیریلیک دارد که گلچینی از آن توسط انتشارات خردگان در تهران با عنوان «چشم، جانم، چشم...» منتشر شده است.

او بسیار تاکید دارد که آثارش به خط سیریلیک و فارسی منتشر شوند تا کسانی که در تاجیکستان با خط فارسی آشنایی ندارند با آن آشنا شوند و فرصتی برای مقایسه پیدا کنند. همچنین برخی اشعارش نیز در چند نشریه در تهران منتشر شده است. در چندین کنگره و همایش در تهران، تبریز، اصفهان و شیراز شرکت کرده و به قول خودش این «شهرهای عزیز»‌ را دوست داشته است.

طالب آذرخش سابقه حضور در محافل ادبی بسیاری در ایران را دارد و کتاب شعر را بهترین سوغات از ایران می‌داند. آذرخش درباره سابقه حضورش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران گفت: خوشبختانه تجربه حضور در نمایشگاه کتاب تهران را دارم که برایم بسیار جالب بود. همچنین در چندین محفل فرهنگی از جمله محفل جشنواره فضولی نیز شرکت داشته‌ام.

وی افزود: نمایشگاه کتاب تهران یک بازار بزرگ کتاب است. یکباری که حضور داشتم از صبح تا عصر نتوانستیم حتی نصف نمایشگاه را هم ببینیم. من از حضور در این نمایشگاه که به عنوان یک فروشگاه بزرگ کتاب به نظر می‌رسد بسیار شاد و مسرور شدم. کتاب‌های جالبی در این نمایشگاه دیدم.

آذرخش ادامه داد: در نمایشگاه کتاب تهران، کتاب‌های ادبیات کلاسیک را که سال‌ها آرزوی دست‌یابی و مطالعه‌شان را داشتم پیدا کردم. با ناشران گوناگونی که آثار شعرای بزرگ مثل حافظ، سعدی، فردوسی و ...را منتشر کرده‌اند، گفت‌وگو کردم. وقتی هم که به تاجیکستان بازگشتم کتاب‌های جیبی این شاعران را به عنوان سوغات برای دوستانم آوردم.

این شاعر فارسی‌سرا در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به این نکته که به ادبیات معاصر ایران بسیار علاقه‌مند است، گفت: نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، محل آشنایی من با آثار معاصر ادبیات ایران بود. من عاشق شعر و خصوصا شعر عالمگیر ایران هستم. با شعر معاصر ایران هم آشنایی دارم. آثار شاعرانی همچون شهریار، سهراب سپهری، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)، شاملو و ... در تاجیکستان شناخته شده است. از اینکه در نمایشگاه کتاب تهران بدون واسطه و به راحتی به این کتاب‌ها دسترسی داشتم موجب خشنودی‌ام بود.

آذرخش همچنین با اشاره به این نکته که گویش تاجیکستانی‌ها و ایرانی‌ها باهم تفاوتی ندارد، ادامه داد: ما یک زبان داریم. شعر معاصر ایران و شعر معاصر تاجیکستان یک زبان دارد که همان زبان رودکی، خیام و حکیم فردوسی است. ما همان چیزی را که شما می‌خوانید، می‌خوانیم. البته در حوزه شعر معاصر ایران شعرهایی هم هست که به لهجه تهرانی یا شیوه‌های متفاوت است. اما همه این‌ها به زبان فردوسی و حافظ است. ما امروز شعری که در شاهنامه می‌خوانیم در شعر معاصر تاجیک هم می‌بینیم.

وی اضافه کرد: وقتی از ادبیات ایران حرف می‌زنیم، تفاوتی بین ایران و تاجیکستان نمی‌بینیم. فقط یک ادبیات فارسی در میان است. حتی ادبیات معاصر ایران هم در تاجیکستان شناخته شده است. بسیاری از آثار رمان‌نویسان معاصر در تاجیکستان منتشر شده است. اما در تاجیکستان شاعران ایرانی بیشتر مورد اقبال عموم قرار گرفته‌اند. من در اخبار دیده بودم که یکی از کتاب‌های فاضل نظری در یک فروشگاه در تهران، فروش چند هزار جلدی داشته است. این کتاب در تاجیکستان هم به زبان سیریلیک برگردانده شده است و غزل‌های او علاقمندان خاص خودش را دارد. من سردبیر مجله «پیام سغد» در تاجیکستان هستم. ما در هر شماره از مجله شعری از هم‌زبانان ایرانی یا افغانستانی را چاپ می‌کنیم. من تاکید می‌کنم که شعر هم‌زبان خود را منتشر می‌کنیم نه شعر ادبیات ایران یا افغانستان را.

آذرخش در بخش دیگری از این گفت‌وگو به نقش نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در بهبود دیپلماسی فرهنگی میان دو کشور ایران و تاجیکستان اشاره کرد و ادامه داد: خیلی خوب می‌شد اگر نمایشگاهی مانند نمایشگاه کتاب تهران در کشورهای فارسی‌زبان یعنی افغانستان و تاجیکستان هم می‌داشتیم. چون در افغانستان و تاجیکستان نمایشگاه‌های صنعتی و اقتصادی مشترک و غیرمشترک بسیاری برگزار می‌شود، اما نمایشگاه کتاب نداریم. نکته دیگر این است که خیلی خوب می‌شد اگر در نمایشگاه کتاب تهران مکان معینی وجود داشت تا خوانندگان با ادیبان، نویسندگان و ناشران گفت‌وگو و دیدار داشته باشند. من خیلی علاقه‌مندم که آثار شاعران تاجیکستانی در نمایشگاه کتاب تهران معرفی شود و در معرض دید و خرید عموم قرار گیرد. ما می‌توانیم کتاب‌هایی منتشر کنیم که یک طرف آن خط فارسی و طرف دیگر آن خط سیریلیک باشد. این موضوع به آموزش زبان فارسی کمک خواهد کرد چون تاجیکستانی‌ها حتما باید خط فارسی را یاد بگیرند. آشنایی با خط فارسی باعث می‌شود که از گذشته خود آگاه شوند و آینده خود را ببینند. البته اگر خوانندگان ایرانی هم با خط سیریلیک آشنا شوند خیلی خوب می‌شود.

وی در پایان در پاسخ به این سوال که «چرا با وجود پیوندهای فرهنگی و زبان مشترک میان ایران و تاجیکستان، ارتباطات فرهنگی محدودی میان دو کشور وجود دارد؟» گفت: فکر می‌کنم سرحدات و مرزهای جغرافیایی دلیل این موضوع باشد. اخیرا قابلیتی ایجاد شد و در فضای مجازی صفحاتی پدید آمد که خوانندگان، ادیبان و شاعران ایرانی و تاجیکی با یکدیگر در تعامل باشند و مثلا یک شاعر تاجیکستانی بتواند با خواننده ایرانی طرف گفت‌وگو قرار گیرد. چون تاجیکستانی‌ها هم به زبان فارسی سخن می‌گویند. فقط لازم است که با زبان فارسی آشنایی داشته باشند تا بتوانند از آثار شاعران ایرانی استفاده کنند. اگر رفت‌وآمد این محافل ادبی بیشتر شود شاهد نتایج بهتری هم خواهیم بود. همچنین ارسال کتاب‌های تاجیکستانی به ایران و بالعکس می‌تواند عامل مهمی برای تقویت این پیوندها باشد.

سی‌وپنجمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با شعار «بخوانیم و بسازیم» از ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت (۱۴۰۳) در محل مصلی امام خمینی(ره) به شکل حضوری برگزار می‌شود.

۲۲۰۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900156

دیگر خبرها

  • ۱۱۰ فرصت اقتصادی خراسان جنوبی به ۲ زبان ترجمه شد
  • ۱۱۰ فرصت اقتصادی استان به ۲ زبان زنده دنیا ترجمه شد
  • شکست سکوت رسانه‌های فارسی زبان در برابر اعتراضات دانشجویان آمریکا
  • (ویدئو) دردسرهای فریدون زندی برای صحبت به زبان فارسی
  • عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
  • عاشق شعر عالمگیر ایران هستم/ بهترین سوغاتی از نمایشگاه کتاب تهران
  • تأکید مدیر شبکه آموزش بر پاسداشت زبان فارسی و شعر و موسیقی اصیل ایرانی
  • اهمیت ویژه به پاسداشت زبان و ادبیات فارسی ، شعر و موسیقی اصیل ایرانی در شبکه آموزش
  • پاسداشت ادبیات، شعر و موسیقی اصیل ایرانی در شبکه آموزش
  • شاعری که مایه افتخار ایرانیان است